انیمه Dandadan، اثری شونن با ترکیبی از کمدی، رمانتیک و پدیدههای فراطبیعی، تجربهای بینظیر برای مخاطب فراهم میکند. داستان درباره ماجراجوییهای دو دانشآموز به نامهای «مومو» و «اوکارون» است. مادربزرگ مومو، به نام «سیکو» میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند و از این رو مومو وجود ارواح را باور دارد. اوکارون از کودکی هیچ دوستی نداشت و از این رو میخواهد با آدمفضاییها دوست شود. او به پدیدههای فراطبیعی علاقهمند است، اما وجود ارواح را انکار میکند.
این اختلاف نظر موجب آغاز سفری هیجان انگیز و نفسگیر است که از آغاز تا پایان، بیننده را مجذوب خود میکند. با ظرافت تمام، آشفتگی پر تب و تاب خود را با لحظههای احساسی در هم میتند، تا اثری خلق کند که سرگرمکننده و دلانگیز باشد. در ادامه با نقد و بررسی انیمه Dandadan همراه بخش انیمه بیپ نیوز باشید.
دختری جسور و پسری درونگرا: بررسی انیمه Dandadan
اوکارون، درونگرا و عاشق پدیدههای فراطبیعی است. از سوی دیگر در بخشهای ابتدایی انیمه، به نظر میرسد که مومو دختری معمولی است و میخواهد دوستپسری شبیه به بازیگری به نام «کِن تاکاکورا» ـ در دنیای انیمه این بازیگر حکم «بهروز وثوق» را دارد، داشته باشد. در طی داستان متوجه میشویم که این عوامل ظاهری به هیچ عنوان نمایانگر ذات واقعی او نیست. هر دو برای پذیرفته شدن در جامعه با مشکلات و چالشهایی روبهرو شدهاند. راهبرد مقابلهای آنها در برابر این مشکلات، نقاب اجتماعی است. با این نقابها شخصیت یا رفتارهای طبیعی خود را استتار میکردند تا از فشارهای اجتماعی، طرد شدن یا آزار و اذیت در امان بمانند. این نقابهای اجتماعی مثل زره هستند.
اوکارون زره خود را با پذیرفتن چیزی که او را عجیب جلوه میدهد یعنی علاقه به مسائل فراطبیعی ساخته است، اما آن بخشی از وجودش که به شدت خواهان یک زندگی عادی است را انکار میکند. درعوض به دنبال دوست شدن با موجودات فضایی است. او اعتقاد دارد اگر سعی کند با انسانها ارتباط بگیرد و آنها او را طرد کنند، دردناکتر از این است که از قصد از دیگران فاصله بگیرد. از آن طرف مومو را میبینیم که سعی میکند همرنگ جماعت شود.
مادربزرگ مومو به نام «سیکو آیاسه»، به نوهاش گفته بود برای اینکه از اتفاقات بد در امان بماند، باید هر بار که از خانه بیرون میرود مراسم عجیبی را انجام بدهد. به همین علت همکلاسیهایش و حتی کراش دوران بچگیش «جیجی»، او را مسخره میکردند. این تمسخرها نه تنها او را خرد نکرد بلکه باعث شد دختری جسور شود که خیلی خوب از خودش دفاع میکند، به ندرت از کسی مرعوب میشود و اجازه نمیدهد هیچکس به او بیاحترامی کند؛ از جمله دوستپسر سابقش. او تصمیم گرفت اخلاقهایی که او را خاص و متمایز میکردند را پنهان کند و معتقد بود پنهان کردن شخصیتش بهتر از این است که خودش باشد و مسخره شود.
مومو و اوکارون به روابط واقعی و صمیمانه نیاز دارند. آنها دوست دارند نقابهایشان را بردارند، اما برای انجام این کار نیاز به یک روزنهی امید دارند که آن را در یکدیگر پیدا میکنند. در قسمت اول مومو با دوستپسرش بهم میزند و وقتی دوستانش از او میپرسند که چرا با او وارد رابطه شده بود، مومو در پاسخ میگوید چرا که مثل «کِن تاکاکورا» زمخت بود و سپس کشان کشان با حالت «لاتی» در راهروی مدرسه راه میرود و غر میزند.
نگاهش به پسری عینکی و «نِرد» میافتد که همکلاسیهایش او را اذیت میکنند. از آنجایی که مومو در گذشته تجربه مشابهی داشت، میداند اوکارون در آن لحظه چه حسی دارد. مومو بغل اوکارون مینشیند و تنها با یک نگاه غضبناک جلوی مسخرهبازی بچههای کلاس را میگیرد. کتاب اوکارون را ورق میزند و کلاس را ترک میکند. سپس اوکارون به دنبال او میرود تا از فرصت استفاده کند و با او دوست شود، اما از آنجایی که هوش هیجانی بسیار پایینی دارد، گمان میکند مومو جدی به کتاب او که درباره موجودات و پدیدههای فراطبیعی میباشد، علاقه دارد و شروع به صحبت کردن درباره کتاب میکند.
سپس اوکارون به دنبال او میرود تا از فرصت استفاده کند و با او دوست شود، اما از آنجایی که هوش هیجانی بسیار پایینی دارد، گمان میکند مومو جدی به کتاب او که درباره موجودات و پدیدههای فراطبیعی میباشد، علاقه دارد و شروع به صحبت کردن درباره کتاب میکند. حین صحبت نه تنها ارتباط چشمی برقرار نمیکند، بلکه حتی سرش را به سمت مخالف مومو یعنی پنجره میچرخاند. مومو وجود آدمفضاییها را باور ندارد و مانند افرادی که در کودکی او را مسخره میکردند، اوکارون را مسخره میکند، اما سریع متوجه اشتباه خود میشود و برای اینکه از دلش دربیاورد، باورهای خود درباره ارواح و قدرتهای مادربزرگش که واسطه روح (Spirit Medium) است را، با او در میان میگذارد.
اوکارون ادعا دارد شواهد عینی از حضور آدمفضاییها وجود دارد، اما واقعی بودن ارواح ثابت نشده است. در این لحظه، دوربین از نمای باز مومو و اوکارون را نشان میدهد که مانند خروسجنگی برای هم شاخ و شانه میکشند و بیمهابا و تعصبی از باورهای خود در مقابل دیگری دفاع میکنند. این سکانس به ما نشان میدهد که هردوی آنها ماسک خود را برداشتهاند و قدم اول برای کمک به یکدیگر را در این مسیر برداشتند.
کارگردانی خلاقانه: بررسی انیمه Dandadan
کارگردانی انیمه داندادان با خلاقیت بالا و دقت به جزئیات داستان و فضای مانگا انجام شده است. یکی از ویژگیهای شاخص این انیمه، استفاده از زوایای دید غیرمعمول و اغراقآمیز برای ایجاد فضای سورئال است. در قسمت اول، سه آدمفضایی مومو را ربوده، به صندلی بسته و لباسهای او را کنده بودند. آنها قصد داشتند به او تجاوز کنند. این صحنهها مستقیم و بدون حاشیه، ناامنی دور مومو را نشان میدهد؛ دخترک نوجوانی که قرار است توسط آدم فضاییها با دستگاههای فلزی و خشن مورد تجاوز قرار بگیرد، آنهم زمانی که دست و پاهایش به صندلیای مانند صندلیهای دندانپزشکی بسته شده است.
در ناامیدترین لحظه این صحنه، ناگهان اوکارون به تلفن مومو زنگ میزند و یکی از آدمفضاییها پاسخ میدهد. به محض پاسخ دادن، اوکارون به طرزی باورنکردنی از قاب موبایل بیرون میزند و لگدی حواله صورت آدمفضایی میکند. اوکارون وارد آنجا میشود و سپس بانانای آدمفضایی که روبهروی مومو بود را گاز میگیرد. اوکارون و مومو با کمک یکدیگر توانستند آنها را شکست دهند، اما بشقاب پرنده از کنترل خارج شد و بر روی جادهای در کنار بیمارستان متروکه فرود آمد. اوکارون و مومو با کمک یکدیگر جان سالم به در بردند.
اولین باری بود که جنس مخالف از آنها محافظت و دفاع کرده بود. از این رو تنش و ارتباطی میان آنها شکل میگیرد. اوکارون لباسهای خود را درمیآورد و از مومو میخواهد که لباسها او را بپوشد. چرا که تا زمانی که مومو نیمهبرهنه است نمیتوانست با او راحت صحبت کند. این حرف اوکارون، مومو را به یاد کن تاکاکورا انداخت و ضربان قلب او بالا رفت. در این شات کلوزآپ، سیمهای بشقابپرندهای که سقوط کرده و پشت سر مومو بود، جرقه میزنند و شعلههای آتش نشان داده میشود. در این قاب آتش پشت سر مومو، دقیقاً همان قلیان احساسی است که درون او به جوش و خروش افتاده است.
این موضوع نشان دهنده حس مومو به اوکارون که فراتر از یک دوست معمولی است میباشد. برای پرت کردن حواس خود از این موضوع، اسم واقعی اوکاون را میپرسد. زیرا او را «اوکالت-کن» صدا میزد – در زبان ژاپنی پسوند «کن» برای پسران سن پایین به کار میرود- اسمی که همکلاسیهای اوکارون، به علت علاقه زیاد او به اوکولتیسم (Occultism) و برای مسخره کردن، به کار میبردند. از قضا اوکالت کن، با بازیگر موردعلاقه مومو، هم نام است.
بار دیگر نمای کلوزآپ مومو را میبینیم که در بکگراند آن بشقاب پرنده منفجر میشود و در حالی که در دلش پروانهها به پرواز درمیآیند، موج انفجار موهای او را در هوا پریشان میکند و تمرکز دوربین روی برق چشمهای او زوم میشود. در قسمت ۲ و در ادامه صحنه قبلی، مومو بر احساسات خود غلبه و اوکارون را پرتاب میکند و قانونی میگذارد که اوکالت کن از نام واقعی خود استفاده نکند.
در سکانس بعدی در حالی که آنها به سمت تونل ننه توربو حرکت میکنند، مومو نام مستعار «اوکارون» را انتخاب میکند که در زبان ژاپنی مخفف «اوکالت-کن» است. در این صحنه، حس اوکارون و مومو به این اسم جدید، در دو قاب به صورت همزمان، به تصویر کشیده شده است. اوکارون از این موضوع ناراحت و سرش رو به پایین است، اما مومو «کرم» میریزد، مدام او را اوکارون صدا میزند و لبخند میزند. در ادامه تکنیکی که در این سکانس استفاده شده است را بررسی میکنیم.
تکنیک ترکیب بندی تقسیم صفحه (Split-Screen Composition) تقلیدی از چیدمان قابهای مختلف مانگا، در یک شات است و صفحه را به بخشهای جداگانه تقسیم میکند که اعمال و حالتهای چهره شخصیتهای مختلف و تعامل بین آنها را برجسته میکند. این روش، راهی موثر برای ایجاد حرکت، تنوع بصری و ایجاد شباهت به مانگای این اثر است.
رویکرد فلسفی استودیو در ساخت انیمه همواره، تاکید بر حرکت و حس در عوض جزئیات و واقعگرایی است. برای رسیدن به این فلسفه کارگردان از تکنیک انیمیشن اسمیرز (Animation Smears) استفاده کرده است، اما این موضوع صرفاً محدود به این تکنیک نیست و ما در سراسر انیمه به شیوههای مختلف، اثر یا ردپای این رویکرد فلسفی را میبینیم. در این تکنیک، نشان دادن حرکات و حس شخصیت، بر جزئیات یا فرم نهایی اولویت دارند.
به این مثال از قسمت ۳ توجه کنید: اکارون باید همیشه در دیدرس مومو باشد، چرا که مومو با قدرت خود نفرین ننه توربو بر روی اوکارون را کنترل و سرکوب میکند، اما اوکارون نیاز دارد به دستشویی برود. او آنقدر خودش را نگه میدارد که شروع به داد زدن و دویدن میکند. مومو نمیخواهد او را حین دستشویی رفتن تماشا کند، اما اگر در بسته شود و مومو نتواند اوکارون را ببیند، دیگر نمیتواند نفرین را کنترل کند.
حرکتهای اوکارون هنگام دویدن، گونههای باد کرده و چشمهای بزرگ شده او، اغراقآمیز و غیرواقعی است تا احساس استرس و اضطرار او را نشان دهد. این موضوع در نهایت سبب شده است تا این صحنه طنزآمیز و جذابتر شود؛ حتی اگر به قیمت از دست رفتن واقعگرایی (Realism) باشد.
افکت لنز چشمماهی (Fish-Eye Effect) میدان دید را تحریف میکند، به طوری که عناصر مرکزی بزرگتر و عناصر اطراف منحنی به نظر میرسند. برای مثال میتوان به قسمت ۵ اشاره کرد. در این قسمت، اوکارون و مومو پس از ثانیه شماری برای دیدار یکدیگر در زنگ تفریح، دنبال یکدیگر میگردند. آنها بدون اینکه متوجه یکدیگر شوند، در راهرو از کنار هم، از بین جمعیت عبور میکنند و به کلاس یکدیگر، سالن غذاخوری و کافهتریا درست در لحظههایی که دیگری تازه آنجا را ترک کرده میروند.
در یکی از این موقعیتها داخل راهرو در جهت مخالف یکدیگر حرکت میکنند و در دو صندلی نزدیک بهم مینشینند، اما باز هم یکدیگر را نمیبینند. در واقع به یکدیگر نزدیک هستند، اما به دلیل استفاده از افکت چشمماهی و اعوعاج شدید پرسپکتیو (Extreme Perspective Distortion)، فاصله آنها بسیار زیاد به نظر میرسد. در نهایت زمانی یکدیگر را میبینند که ناامید شدهاند و نزدیک به پایان زنگ تفریح است.
زاویه دید مورچهای (Extreme Low-Angle Perspective) به زاویهای اشاره دارد که تصویر از پایین گرفته میشود. برای مثال میتوان به قسمت ۱۲ اشاره کرد که مومو در خانه جیجی بر روی مبل نشسته و پاهای خود را روی هم انداخته است. علاوه بر آن دستهایش را باز کرده و فضای زیادی را اشغال کرده است و استراحت میکند. به علت استفاده از این زاویه، پاهای او به طرز غیر عادی بزرگ به نظر میرسند.
این زاویه به اضافه اشغال کردن فضای زیاد توسط مومو، نشان دهندهی قدرت و تسلط او بر جیجی و اوکارون است. علاوه بر آن در صحنهای که آیرا، مومو و اوکارون جلوی پای مامانبزرگ «سیکو»، زانو زدهاند و از او خواهش میکنند که برای آنها یونیفورم بخرد هم از این تکنیک استفاده شده است.
در قسمت ۱۰ داستان آدمفضایی، به نام «آقای مانتیس شریمپ» (Mr. Mantis Shrimp) را مشاهده میکنیم. او در ابتدا بهعنوان یک آنتاگونیست معرفی شد که بهعنوان مبارز استخدامی برای سرپوها کار میکرد تا اوکارون را به خاطر نیروهای خارقالعادهای که دارد، به دست بیاورند. او ناچار به انجام این کار بود، زیرا به پول نیاز داشت تا بتواند هزینه انتقال خون پسرش که بسیار حیاتی بود را تأمین کند. نقش او زمانی تغییر میکند که سیکو آیاسه با وضعیت او همدردی و با دادن یک گاو برای نجات پسرش به او کمک میکند؛ شیری که بهعنوان جایگزینی برای انتقال خون، عمل میکند.
در سکانس بعدی بشقاب پرنده او را در آسمان مشاهده میکنیم که چشمهایی شبیه به آقای مانتیس شریمپ دارد. این «چشمها» روی بشقابپرنده به عنوان ویژگیهای انسانانگاری در طراحی (Visual Anthropomorphism) شناخته میشوند و طراحی شدهاند تا به شئ، شخصیت یا ارتباط احساسی بدهند. سپس گاو را در هوا معلق کرده و به درون بشقاب پرنده خود میبرد. در این هنگام پرتوی شدید و طلاییرنگ که از بشقاب پرنده به پایین تابیده میشود، منبع اصلی نور است.
کنتراست بین پرتوی بسیار روشن و تاریکی آسمان شب، بزرگی و اهمیت بشقابپرنده را برجسته میکند. سپس سیکو، آیرا، مومو و اوکارون را میبینیم که نگاه همهی آنها در جهت بالا متمرکز شده است. ارتفاع و زوایای قرارگیری شخصیتها از کوتاه به بلند است که نگاه بیننده را از یک شخصیت به دیگری هدایت میکند.
رنگآمیزی موجودات فراطبیعی از جمله ارواح و آدمفضاییها، بسیار نمادین است. آدمفضاییها از ویژگیهای انسانی و به طور کلی انسانیت به شدت دور هستند و برای نشان دادن این شکاف عمیق، آنها سیستم تولید مثل، که یکی از بدویترین جنبههای انسانی و زمینی ما است را ندارند. جمعیت سرپوها را تنها جنسیت مرد تشکیل داده است و به دلیل نداشتن جنسیت زن، نمیتوانند مانند انسانها به روشهای طبیعی تولیدمثل کنند. پس، از طریق روشی مصنوعی به نام کپی ژنتیکی (Cloning) جمعیت خود را افزایش میدادند.
این ویژگی باعث بیگانگی هویتی آنها شده است. تولید مثل و ادامه نسل، یکی از نمودهای جاودانگی برای بشر است. فرد میمیرد، اما فرزند خود را که از گوشت و خون خود است را باقی میگذارد. بشر همواره به دنبال جاودانگی است و عدم توانایی تولید مثل طبیعی برای آدمفضاییها خلأیی به وجود آورده که نهایتاً به بیگانگی آنها منجر شده است. آدمفضاییها اغلب با پالتهای سرد، خنثی و مونوکروم مانند آبی و زرد به تصویر کشیده شدهاند، این موضوع حس بیگانگی، بی احساسی و غیر انسانی بودن آنها را القأ میکند.
درخشش و تفاوت رنگ گوشواره مومو در صحنههایی که آدمفضاییها حمله میکنند و فضا به صورت تکرنگ، سبز نمایش داده میشود، جلوهای خاص ایجاد میکند. از نظر هنری، این تضاد رنگی در کنار فضای تیره و تهدیدآمیز حملههای فراطبیعی، نقش مومو را بهعنوان منبع امید و مقاومت در داستان تقویت میکند و به روایت تصویری، عمق بیشتری میبخشد. توجه بیننده را به گوشواره جلب کرده و یک نقطه کانونی بصری میشود که اهمیت مومو در صحنههای شلوغ و پرتنش را برجسته میکند.
یوکایها ارواحی هستند که نسبت به انسانهای زنده خصمانه رفتار میکنند. این نوع ارواح بهخوبی در میان انسانها شناخته شدهاند و به همین دلیل به آنها القاب خاصی داده شده است. یکی از ویژگیهای یوکایها تمایل آنها به دزدیدن نیروی حیاتی از انسانها است. آنها معتقدند اگر نیروی حیاتی قدرتمندی را به دست آورند، میتوانند دوباره به زندگی بازگردند؛ مانند توپهای طلایی (Kintama) اوکارون. همهی آنها در گذشته انسان بودند و سرنوشتهای گوناگونی داشتهاند. یوکایها در این انیمه با ترکیب رنگهای گرم و پر رنگ به تصویر کشیده شدهاند.
در انیمه داندادان، شخصیتها اغلب با بینیهای صورتیرنگ به تصویر کشیده میشوند. این انتخاب هنری، در انیمه و مانگا رایج است تا جوانی، سلامت یا حالات عاطفی شخصیتها را نشان دهد. این رنگآمیزی ظریف، عمق بیشتری به حالات چهره اضافه میکند و احساساتی مانند خجالت یا هیجان را بهتر منتقل میکند.
ریتم انیمیشن در انیمه داندادان از اهمیت بالایی برخوردار است. در صحنههای اکشن، فریمها به سرعت جابهجا میشوند تا هیجان مبارزات را افزایش دهند، در حالی که در صحنههای کمدی یا احساسی، حرکات کندتر و با جزئیات بیشتری همراه است. به این مثال از قسمت 12 توجه کنید: سیکو آیاسه در حال صحبت کردن با مومو، اوکارون و جیجی است، اما جیجی گوش نمیدهد و دارد با پر، ننهتوربو که در عروسک «مانکی-نکو» است را قلقلک میدهد. سپس ننه توربو با یک لگد جیجی را به هوا پرتاب میکند. این حرکت به صورت اسلوموشن نشان داده شده است. پس از آن ننه توربو روی جیجی میافتد و حسابی او را کتک میزند.
این دو در گوشهای از اتاق مشغول به کتک کاری هستند و مومو و اوکارون در گوشهای دیگر صحبت میکنند، سرعت حرکت این دو حین ضرب و شتم، بیشتر از شخصیتهای دیگر در این صحنه است. این فریمریت و ریتم انیمیشن، احساسات متنوع را به خوبی منتقل میکند و تجربهای تکرارنشدی برای مخاطب به ارمغان میآورد.
شخصیت پردازی: بررسی انیمه Dandadan
مومو شخصیتی جسور، بااعتمادبهنفس و قوی است که بهندرت از دیگران مرعوب میشود. او رفتاری قاطع دارد و زود از کوره در میرود، بهویژه زمانی که نادیده گرفته میشود یا مجبور است با کارهای بیمورد دوستان و متحدانش کنار بیاید. اگر متوجه شود که زیادهروی کرده است، پشیمانی خود را نشان میدهد. او اهل بحث و جدل است. برای مثال در سکانسی که آیرا به خانه آنها آمده بود و ناهار میخوردند، با دهان پر با او بحث میکرد؛ چرا که آیرا اسرار داشت، مومو و اوکارون اهریمن هستند.
در عین حال، مومو مهربان، خوشبرخورد و شاد است. حس دلسوزی عمیق او باعث میشود نتواند نسبت به ناعدالتیها یا کسانی که در شرایط بدی قرار دارند، بیتفاوت بماند. برای مثال، وقتی قلدرها اوکارون را اذیت میکردند، مومو از او حمایت میکند؛ حتی با وجود اینکه او را نمیشناخت. با اینکه به آیرا به شدت حسادت میکرد، دلش برای او میسوخت و بارها جان او را نجات میدهد. مومو تنها لباسهایی را انتخاب میکند که در آنها احساس راحتی کند. برای مثال پیش از رسیدن به تونل ننه توربو، مومو ترجیح داد لباسهای سیکو را که بهعنوان جلیقه ضدگلوله علیه اهریمنها عمل میکردند، کنار بگذارد و لباسهای خود را بپوشد.
اوکارون فردی بسیار مودب است و نمیتواند دوستان یا متحدانش را بدون افزودن عناوین محترمانه خطاب کند. تنها زمانی که از این رسمیت فاصله میگیرد، در حالت ننه توربو است. برای مثال مومو و آیرا را «مومو-چان» و «آیرا-چان» صدا میزند، پسوند چان تنها برای افرادی که برای ما عزیز هستند استفاده میشود. فرم یوکای او، بازتابی از احساسات درونی و شخصیتی است که شاید در اعماق وجودش میخواهد باشد. او خونسردتر، افسرده و دستانش عضلهای و بزرگتر میشوند و مرتب در پایان جملات خود «یو» به کار میبرد.
در انیمه داندادان محل زندگی مومو شبیه به یک روستا، دور از شهر است و در روبروی خانه مادربزرگ او شالیزاری وجود دارد. در جوامع اینچنینی، مجموعهای از بایدها و نبایدهای فرهنگی وجود دارد که به عنوان تابو شناخته میشوند و به منظور محافظت از افراد تعیین میشوند. برای مثال مادربزرگ مومو به ارتباط با جنس مخالف، دید بدی دارد و به آنها اعتماد ندارد؛ تا حدی که نزدیک بود دوستپسر سابق مومو را به کشتن بدهد. مادربزرگ سیکو، «دروازه توری» (Tori Gate) در جلوی خانه ساخته و بر روی آن طلسمی (Talisman) نصب کرده است. به گفته او این طلسم برای جلوگیری از ورود اهریمنها است و هر اهریمنی که از آن رد شود آتش خواهد گرفت.
در واقع این طلسم، نشان دهنده محافظی در برابر جنس مخالف است تا پسری اجازه این را نداشته باشد، به نوه او نزدیک شود. مومو با دعوت کردن اوکارون به خانه، آن هم زمانی که مادربزرگش سرکار است و در منزل نیست، تابو شکنی میکند. او استرس دارد چرا که میداند مادربزرگش با فهمیدن این موضوع آنها را دعوا خواهد کرد.
اوکارون با اولین قدم برای رد شدن از دروازه توری، آتش گرفت که تنبیه شدن و سختیهایی که با سنتشکنی همراه است را نشان میدهد. مومو با قدرت ذهنی خود او را به درون آب شالیزار میاندازد و نشان میدهد میتواند از پس سختهایی که با سنتشکنی همراه است، بربیاید. علاوه بر آن طلسم را برمیدارد، این امر نشان دهنده این است که مومو میتواند دیدگاه مادربزرگ را نسب به اوکارون عوض کند.
در قسمت ۸ سرپوها برای بریدن بانانای اوکارون و پیوند توانایی بینظیر او با خودشان، به طور کامل او را برهنه میکنند. اوکارون با دستهایش خود را قایم میکند و با خجالت همه جا را به دنبال لباسی برای پوشاندن خود میگردد. این شرمساری او نشانگر پاک و معصوم بودن است. مومو با دیدن برهنگی اوکارون، گیج و متعجب میشود. چرا که آنها اولین بار است که در معرض مسائل «اغواگر» (Erotic) قرار میگیرند.
در قسمت ۹ و در ادامه سکانس قبلی، با حمله «نسی» (Nessie) همه جا پر از آب میشود؛ حتی دیوارها و سقف. این آب نشان دهنده فضایی آزاد و دور از افکار منفی برای کاوش و جستجو کردن مسائل اغواگر از دید نوجوانان پاک و به بلوغ نرسیده است. نسی به دنبال این سه میافتد و به طور ناگهانی آقای مانتیس شریمپ با مشت قوی خود در زیر آب، آیرا را به قسمت عمیق آب پرتاب و غرق میکند. قبل از ورود کامل مومو و اوکارون به آب، نماد فضای کاوش مسائل جنسینگی، اوکارون با مومو حرف میزند و او را آرام، لمس و به عبارتی ارتباط عاطفی را تقویت میکند.
اوکارون سعی میکند با قدرت ننه توربو به زیر آب برود تا آیرا را نجات دهد، اما ننه توربو نمیتواند نفس خود را در زیر آب حبس کند که استعارهای از موضوعی عمیق است. چرا که یوکای ننه توربو پیر زنی است که از ارواح آزرده دخترانی که در تونل مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفته بودند، مراقبت میکرد. تعرض جنسی عملی است که بدون اجازه و برخلاف میل شخص دیگر انجام میشود و نشان دهنده جنبهای ناپاک و درک نادرست از مسائل جنسی است. همچنین با بالا رفتن سن و به بلوغ رسیدن این افکار معصومانه از دست میروند.
از این رو این یوکای که از قربانیان تجاوز محافظت میکرد، نمیتواند زیر این آب پاک و مقدس بماند که نماد کاوش جنسینگی، تصاحب اختیار و استقلال جنسی از دید نوجوانانی بدون تجربه و به بلوغ نرسیده است. برای نجات آیرا، مومو پیشنهاد میدهد، با دستان روانجنبان خود اوکارون را مانند یک ماهی زنده در دست بگیرد تا سر بخورد و با سرعت به سمت جلو حرکت کند. این امر تداعی کننده یک عمل اقواگر و کمک این دو به یکدیگر در مسیر جستوجو و اکتشاف هویت جنسی است.
پس از نجات دادن آیرا، مومو نیمه برهنه میشود و از آیرا میخواهد که قبل از وارد شدن به آب لباسها خود را در بیاورد. این امر تداعی کننده آماده شدن انسانها برای معاشقه است. پس از پایان مبارزه، مومو و اوکارون برهنه در آغوش یکدیگر درحالیکه رضایت کامل دارند، نشان داده میشوند. مانند در آغوش هم تنیدن زن و مرد بعد از معاشقه، هردو احساس راحتی و خوشحالی دارند.
با سکانسی طنزآمیز دنبال میشود که در آن بچههای مدرسه این سه را نیمه برهنه میبینند. با اینکه برای آنها بسیار خجالتآور بود، میزان نزدیکی، اعتماد و رشد رابطه بین اوکارون و مومو را نشان میداد. هنگامی که نگذاشتند چنین دردسر خجالتآوری دوستی آنها را خراب کند، خیلی بیشتر به یکدیگر حس پیدا کردند.
اوکارون حتی پس از صمیمی شدن با مومو آیاسه، هنوز احساس خودکمبینی را به طور کامل کنار نمیگذارد. از دید مومو، مشکل اصلی اوکارون این است که فرض میکند، دیگران او را قضاوت میکنند و به همین دلیل ناخودآگاه از بقیه فاصله میگیرد. ورود جیجی به زندگی مومو موجب ناراحتی اوکارون شد، چرا که احساس میکرد جیجی شناخت بیشتری نسبت به مومو دارد و با خریدن خوراکیها و تعریف کردن خاطرهها، او را خوشحال میکند. ناراحتی اوکارون به حدی رسید که تصمیم گرفت از مومو فاصله بگیرد تا مزاحمتی برای آنها ایجاد نکند.
در قسمت ۱۱ مومو، جیجی و اوکارون پس از دیدن یک توپ طلایی در بین پاهای «مولاژ آناتومی» مرد، ماکتهای آناتومی انسان در آزمایشگاهها، به دنبال او میروند. این ماکت به نام «تارو» با سرعت بسیار بالایی به سمت زبالهدان میدود و از کوه زباله بالا میرود، زبالهها را کنار میزند تا ماکت زنی به نام «هانا» که عاشق او بود را پیدا میکند. هانا را در آغوش میگیرد و با صدای بلند و بم عشق و علاقه فراوان خود را به او بیان میکند. در قسمت پایانی متوجه میشوند که آن توپ طلایی اوکارون نیست و تنها یک وسیله تزئین درخت کریسمس است.
تارو با وجود اینکه توپ طلایی واقعی اوکارون را نداشت، صدا و رفتار مردانهتری داشت و با شجاعت تمام آماده جنگیدن برای عشق خود بود. اوکارون پس از دیدن شهامت و تلاش فراوان تارو، از او الهام میگیرد. از این رو برای رسیدن به مومو، با جیجی وارد رقابت تنگاتنگی میشود. در سکانسی از قسمت آخر آنها با یکدیگر فوتبال بازی میکنند. جیجی فوتبال بازی کردن را بلد است که استعارهای از توانایی جیجی در «زدن مخ» دختران و مردانگی است، اما جیجی باز هم مرد ایدهآل مومو نمیباشد و در دورترین نقطه از کن بودن قرار دارد. این موضوع وجه مشترک جیجی و اوکارون است.
هر شخصیت داستانی برای گفتن دارد، حتی اهریمنها و آدمفضاییها. در بخشهای قبل توضیح دادیم که آدمفضاییها فاقد صفتهای انسانی مانند تولید مثل هستند، اما در قسمت ۹ سرپوها، آقای مانتیس شریمپ را استخدام کرده و او را مرتب با ندادن یا کاهش حقوق تهدید میکنند. این موضوع کنایهای است به اخلاق اداری انسانها در دنیای خودمان. آدمفضاییها با اینکه در دورترین نقطه از انسانیت قرار دارند، اما همچنان در اخلاق اداری، حقوق دادن یا ندادن و جریمه کردن شباهت زیادی با انسانهای کتوشلواری شرکتهای بزرگ دنیای خودمان دارند.
قسمت هفت: بررسی انیمه Dandadan
در انیمه داندادان از بین داستانهای شخصیتهای فراطبیعی، داستان «آکروباتیک سیلکی» در قسمت هفت، بهترین و تکاندهندهترین بود. بسیاری از انیمهها قسمت هفت فوقالعادهای دارند. هنگامی که نویسنده موفق شده است در قسمتهای آغازین مخاطبین خود را جذب کند، در قسمتهای آتی آزادی بیشتری برای روایت داستان و اجرای ایدههای خود خواهد داشت. قسمت هفت انیمه داندادان از همین اصل پیروی کرده است.
آکروباتیک سیلکی، مادری بود که به تنهایی مسئولیت نگهداری از دخترش را بر عهده داشت. او ساعات زیادی از روز را مشغول به کار بود و چندین شغل داشت تا بتواند بدهی خود را بدهد و دختر خود را بزرگ کند؛ از جمله سرایداری، فروشندگی و تنفروشی. دنیای او تیره و تاریک بود تا وقتی که در خانه را باز میکرد، نور گرمی که از خانه میتابید و آغوش دخترش، چهره و دنیای او را روشن میکرد. سعی میکرد در زمانی که کنار دخترش است او را خوشحال کند و با یکدیگر برقصند. او تصمیم گرفت با بخش بزرگی از درآمد خود که با سختی بهدست آورده بود، پیراهن صورتی برای کادوی تولد دخترش بخرد.
دوربین مانند یک رقاص نمای ۳۶۰ درجه میگیرد و لحظههای خوش آنها در کنار یکدیگر را یک به یک به تصویر میکشد. همه چیز خوب بود تا اینکه مردان طلبکار وارد خانه او شدند و او را به شدت کتک زدند و تمام دست و پای او پر از شیشه و پیراهن سفیدش پاره شد و دختر او را ربودند. او آنقدر کتک خورده بود که از حال رفت و به محض به هوش آمدن به دنبال دخترش در هوای بارانی در کوچه و خیابان دوید و روی زمین افتاد.
با شات نمای نقطه نظر (Point of view)، دوربین همگام با چشمان مادر میدود. در کنار تصویری که میبینیم، فریادهای مادری که به دنبال عزیزترین کس خود میگردد، سکانسی دردناک و پر از دلهره خلق میشود. با دانش اینکه هرگز دخترش را نخواهد دید و بریدن از زندگی، مادر برای آخرین بار روی پشتبام میرقصد. انعکاس آسمان پر ستاره بر روی زمین خیس افتاده بود، آسمان و زمین آبیرنگ بود و قدمهای نرم او بر روی انگشتانش حلقههایی در آب به وجود میآورد.
او با رقص از بام پرید و به زندگی خود پایان داد. حتی در آخرین لحظههای زندگی هم به دخترش فکر میکرد. ستارگان در نقاط عطف این انیمه قابل مشاهده هستند. هنگامی که قدرتهای مومو بیدار و ارواح دختران مورد تعرض قرار گرفته در تونل آزاد شدند و مادر برای آخرین بار رقصید، آسمان پر ستاره سرشار از انرژی رهایی از بند و بار متجاوزان و مقابله زنان در برابر آنها بود.
صدا و موسیقی: بررسی انیمه Dandadan
طراحی صدای برجسته و موسیقی آغازین انیمه داندادان بسیار تحسین برانگیز و فوقالعاده است. موسیقی آغازین این انیمه با عنوان «Otonoke» را گروه دو نفره ژاپنی «Creepy Nuts» اجرا کرده است. این موسیقی با ترکیب عناصر هیپهاپ و ریتمهای پرانرژی، به خوبی با تمهای ماوراءالطبیعه و هیجانانگیز انیمه هماهنگ است و تجربه جذابی را برای بینندگان فراهم میکند. انیمیشن این تیتراژ با موسیقی هماهنگ است و در آن رقصیدن شخصیتهای مختلف، چرخش دستان مومو که نقشی کلیدی در داستان دارند، دویدن اوکارون که برترین قدرت او است و تکیه دادن مومو و اوکارون به یکدیگر نشان داده میشوند.
ریتم کلی صدا بسیار هماهنگ با تصویر و جذاب است. این ریتم بخشی از کمدی را در بر میگیرد؛ بهویژه زمانبندی فریادها و واکنشهای شخصیتها و مکثهای بین آنها که بهطرز هنرمندانهای اجرا شده است. تماشای بحث و جدلهای مومو و اوکارون، به طرز شگفتانگیزی سرگرم کننده است که آدم آرزو میکند تمام روز ادامه پیدا کند.
«کنسوکه اوشیو» آهنگساز موسیقی متن، عملکردی شگفتآور در القا کردن احساسات داشت. در سکانسهایی که گذشته آکروباتیک سیلکی نشان داده شد، هیچ حرفی زده نشد اما با موسیقی متن و صداگذاری خارقالعاده مادر و دختر، تمامی حسها منتقل شد؛ از جمله عشق بین مادر و فرزند، ترسی که آندو در لحظه ورود طلبکارن داشتند، ناامیدی و ترس مادر در خیابان بارانی و در آخر، رقصیدن با موسیقی «رسیدن به ستارگان» (Reaching the Stars)، در پشتبام برای آخرین بار.
قسمت پایانی انیمه داندادان در عوض ارائه یک پایانبندی منسجم یا برآورده کردن انتظارات، بیشتر شبیه به تلاشی برای کشاندن مخاطبان به فصل بعدی بود، بدون اینکه به سوالات اصلی داستان پاسخ دهد. تعلیق پایانی غیرقابل پیشبینی بود و بیشتر به عنوان یک ابزار بازاریابی برای ادامه کار استفاده شد؛ تا یک عنصر داستانی تأثیرگذار.
کلام آخر: بررسی انیمه Dandadan
اگر به دنبال یک انیمه متفاوت و پرهیجان هستید، داندادان انتخابی عالی برای شماست. این انیمه داستانی جذاب و پرپیچوخم درباره ماجراجوییهای دو شخصیت اصلی با قدرتهای عجیب و غریب را روایت میکند. ترکیب منحصربهفردی از کمدی، اکشن، و عناصر فراطبیعی، تجربهای تازه و هیجانانگیز را به بینندگان ارائه میدهد. شخصیتپردازی قوی، لحظههای احساسی تاثیرگذار، و صحنههای اکشن پرجزئیات، این انیمه را به اثری فراموشنشدنی تبدیل کردهاند. اگر به دنبال یک داستان نوآورانه و پر از لحظههای غافلگیرکننده هستید، داندادان را از دست ندهید!
این بود بررسی انیمه Dandadan. نظر شما همراهان همیشگی بیپ نیوز در مورد انیمه داندادان چیست؟ آن را با ما به اشتراک بگذارید.